دیالوگ ماندگار سریال مختار نامه


امروز میخواهم به مصاف تزویر بروم که بدترین آفت دین است تزویر با لباس تقوا و دیانت به میدان می آید تزویر سکه ای دو روست که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است عوام خدایش را میبینند و اهل معرفت ابلیسش و چه خون دل ها خورد علی از دست این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین یا ایها الذین آمنوا، آمنوا.تزویر به شما امان میدهد تا مقاومتتان را بشکند پس از غلبه شک نکنید گردنتان را خواهد شکست

 

 

دانلود


دنیای من

داستان پیر زن و رئیس بانک

پیرزنی هر هفته مبلغ شش هزار دلار به حساب خودش واریز میکرد.بعد از گذشتن چند سال توی ذهن رئیس بانک سوال ایجاد شد که منبع درامد این پیرزن از کجاست؟؟!!
ریس بانک تصمیم گرفت سوال خودش رو از پیرزن بپرسه . هفته بعد پیرزن وارد بانک شد،رئیس بانک فورا ب سراغ پیرزن اومد و سوال کرد : ببخشید خانم میتونم بپرسم شغل شما چیه؟پیرزن خندید و گفت:بیکارم.رئیس بانک با تعجب پرسید پس منبع درامد شما چیه؟پیرزن گفت:من سر چیزهای غیر ممکن میکنم.ریس گفت مثلا چی ؟ پیرزن گفت مثلا من باشما سر هزار دلار شرط میبندم که فردا شرت قرمز میپوشید !قبول!!!
ریس گفت قبول.فردا رئیس بانک وارد بانک شد و پیرزن رو دید وشلوارش رو اورد پایین گفت: ببین شرت من ابیه شرط رو باختی.پیرزن هزار دلار ب رئیس داد و خندید وگفت:هزار دلار برای تو ولی من سر صد هزار دلار با شخصی کرده بودم که فردا شلوار رئیس بانک رو از پاش در میارم.!!!!!:


دنیای من

 

کلاغی بالای درخت پیتزا میزد.
روباه گفت: چه سری چه دمی عجب تیریپ خفنی، آواز بخون فیض ببرم.
کلاغ پیتزا رو زیر بغل زد و گفت: عوضی روزی که پنیرو بردی سوم دبستان بودم. الان لیسانسم.
روباه گفت: واسه همینه که پرات ریخته؟
کلاغ پر باز کرد که نگاه کنه پیتزا افتاد.
روباه گفت: روزی که پنیرتو بردم دانشجو بودم،
الان خبرنگار صدا سیمام


دنیای من

آشپزی در صدا سیما

 

خانومای محترم ابتدا دستتونو با شیر آلات زرساب خوب می شورید

بعد دیگ چدنی حاج حسن و پسران رو با فر و مشعل گذاشته بعد زیرشو با کبریت رجبی و دوستان روشن میکنید

و یه مقدار روغن اویلا توش می ریزید سه تا تخم مرغ شرکت خروس بلا رو اضافه می کنیدو هم می زنید شمارو به بیمه آسیا می سپارم


دنیای من

 

 

زن گرفتم شدم ای دوست به دام زن اسیر.…. من گرفتم تو نگیر


چه اسیری که ز دنیا شده ام یکسره سیر …من گرفتم تو نگیر

بود یک وقت مرا با رفقا گردش و سیر … یاد آن روز بخیر

زن مرا کرده میان قفس خانه اسیر …. من گرفتم تو نگیر

یاد آن روز که آزاد ز غمها بودم …تک و تنها بودم

زن و فرزند ببستند مرا با زنجیر .….من گرفتم تو نگیر

بودم آن روز من از طایفه درد کشان … بودم از جمع خوشان

خوشی ازدست برون رفت وشدم لات وفقیر…من گرفتم تو نگیر

ای مجرد که بود خوابگهت بستر گرم … بستر راحت و نرم

زن مگیر؛ورنه شود خوابگهت لای حصیر.…. من گرفتم تو نگیر

بنده زن دارم و محکوم به حبس ابدم …. مستحق لگدم

چون در این مسئله بود از خود مخلص تقصیر.…من گرفتم تو نگی


دنیای من

دو چیز شما را تعریف میکند:

 

بردباری تان ، وقتی هیچ چیز نداریدو نحوه رفتارتان ،

 

 وقتی همه چیز دارید . . .

 

 

 

تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی؛

 

یکی دیروز و یکی فردا .

 

 

 

دو شخـص به تـو می آمـوزد:

 

یکی آمـوزگـار، یکی روزگـار

 

اولی به قیمت جـانش، دومی به قیمت جـانت 


آدما دو جور زندگی میکنن :

 

یا غرور شونو زیر پاشون میذارن و با انسانها زندگی میکنن،

 

یا انسانهارو زیر پاشون میذارن و با غرورشون زندگی میکنن

 

 

 

رابطه ها در دو حالت قشنگ میشن:

 

اول پـیـدا کـردن شـبـاهت ها

 

دوم احترام گذاشتن به تفاوتها

 

 

 

همه یادشون میمونه باهاشون چیکار کردى،

 

ولـى یادشون نمیمونه براشون چـکار کردى.


دنیای من

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود پایان نامه ... انعکاس خبر : اشتراک گذاری خبری فکر مثبت و جذب آسان گروه علمی آموزشی آزمون آنلاین کتابخانه عمومی شهید حقیقی گرمدره افرو چت,افرو گپ,افروگپ,افروچت سانتریفیوژ جراحی فوق تخصص پلاستیک زاگرس چت